Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش جماران، الجزیره در گزارشی درباره نقش ارتش در ساختار سیاسی پاکستان می نویسد:  در نوامبر 2022، قمر جاوید باجوا، فرمانده وقت ارتش پاکستان در سخنانی اعتراف کرد که ارتش پاکستان برای چندین دهه در سیاست دخالت کرده است. ژنرال باجوا در سخنرانی خداحافظی خود وعده داد که در آینده ارتش از مداخله در عملکرد دموکراتیک پاکستان دوری خواهد کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

تنها 14 ماه بعد، به نظر می رسد که خبری از تحقق وعده جاوید باجوا نیست. در حالی که پاکستان برای انتخابات سراسری 8 فوریه خود آماده می شود، سایه آشنای ارتش بر این روند سنگینی می کند.

ناظران انتخاباتی در مورد عادلانه بودن این رأی‌گیری ابراز نگرانی کرده‌اند. حزب تحریک انصاف پاکستان (PTI) متعلق به نخست‌وزیر سابق عمران خان در پشت میله های زندان است. نماد انتخاباتی این حزب ممنوع شده و برخی از اعضای رده بالای حزب هم پنهان شده اند. در نتیجه این فضا اعضای باقی مانده حزب که مایل به شرکت در انتخابات بودند به عنوان نامزدهای مستقل ثبت نام کرده و رقابت خواهند کرد. روزنامه‌نگاران پاکستانی درباره دستور ارتش برای سانسور فعالیت های حزب تحریک انصاف صحبت کرده اند.

در قلب این فضای سیاسی ملتهب، نفوذ عمیق ارتش به چشم می خورد که در سه دهه گذشته عملا کنترل امور در پاکستان را در اختیار داشته و البته اهرم‌های قدرت را از پشت صحنه کنترل می‌کند . در تاریخ معاصر پاکستان،  هیچ نخست وزیری تا به حال یک دوره پنج ساله را به پایان نرسانده اما از هر چهار دیکتاتور نظامی سه نفر موفق به حکومت برای هر کدام بیش از 9 سال شده اند.

در حالی که پاکستان برای دوازدهمین انتخابات سراسری آماده می شود یک سوال بیش از هرچیز مطرح است: آیا کشور 241 میلیون نفری می تواند عدم تعادل نظامی- غیرنظامی موجود را اصلاح کند؟

بادار علم، روزنامه‌نگار و سردبیر ساکن لاهور، می‌گوید که ارتش بر این باور است که وجود ارتش برای موجودیت پاکستان یک ضرورت است و  به لطف سال‌ها حکومت مستقیم آن بر امور این کشور، تنها نهادی است که از نفوذ قابل توجهی در سراسر حوزه ها و نهادهای غیرنظامی هم برخوردار است.

اسد عمر، وزیر سابق فدرال و اکنون یک سیاستمدار بازنشسته که قبلاً با حزب تحریک انصاف در ارتباط بود، می‌گوید که برتری ارتش بر نهادهای کشور ناشی از جنگ علیه هند در سال 1948، درست یک سال پس از استقلال بود. سپس، تنها یک دهه بعد، زمانی که ژنرال ایوب خان، فرمانده ارتش، در یک کودتا قدرت را در دست گرفت، برای اولین بار کشور تحت حکومت نظامی قرار گرفت. از آن زمان، ارتش به طور مداوم بیش از هر بخش دولتی دیگر منابع بودجه ای دریافت کرده است.

مفتاح اسماعیل، دو بار وزیر دارایی سابق و زمانی عضو حزب مسلم لیگ نواز پاکستان (PMLN) به الجزیره می‌گوید: «وقتی ارتش در سال 1958 قدرت را به دست گرفت و حکومت نظامی برقرار کرد، ورود آنها به سیستم در پاکستان عادی شد. پاکستان به عنوان یک کشور جدید در سال های اولیه خود با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می کرد. فقط ارتش مصون بود و این مصونیت به آن اهرمی بی بدیل در جامعه می داد.

بادار علم  به الجزیره می گوید: ارتش تنها نهادی است که پاکستان با زنجیره فرماندهی، تدارکات و حتی پادگان ها و مهمات کاملاً دست نخورده از هند بریتانیا به ارث برده است.  جنگ های متعدد با هند - در سال های 1948، 1965، 1971 و 1999 – به ارتش پاکستان جایگاه مرکزی بیشتری بخشید. ارتش به طور مداوم بودجه‌های کلانی از دولت دریافت کرده  تا خود را به عنوان سنگری در برابر تهدید واقعی یا تصور شده هند گسترش داده و تقویت کند.

اسما فیض، دانشیار علوم سیاسی در دانشگاه علوم مدیریت لاهور، به الجزیره می‌گوید: «پاکستان نمونه‌ای منظم از یک سیستم ترکیبی از حکومت است که در آن طبقه سیاسی تقسیم شده است. از برخی جهات، این وضعیت مرغ و تخم مرغ است. از یک سو، دولت‌های غیرنظامی در ارائه خدمات به مردم کمتر مؤثر بوده‌اند.»

از سوی دیگر، نیلوفر صدیقی، نویسنده کتاب زیر اسلحه: احزاب سیاسی و خشونت در پاکستان، می گوید که اگرچه احزاب سیاسی در پاکستان تکامل آنچنانی نیافته اند اما شکست آنها به دلیل «مداخله نظامی مکرر» است.

صدیقی، که همچنین استادیار علوم سیاسی در دانشگاه آلبانی، دانشگاه ایالتی نیویورک است، به ناتوانی مکرر دولت ها در تکمیل دوره های خود و این واقعیت اشاره کرد که در پاکستان به ندرت انتخابات طبق برنامه برگزار می شود.

برخی از رهبران کهنه کار معتقدند که سیاستمداران پاکستانی نیز به دلیل "شوق بیش از حد" برای بازی در کنار ارتش مقصر هستند. یکی از وزیران سابق فدرال که نخواست نامش فاش شود به الجزیره گفت: «آنها از ابتدا در کل ماجرا شریک بودند. آنها نمیتوانند خود را تافته جدا بافته از وضعیت موجود بدانند.  روش کار سیستم این بود که شما فقط با قرار گرفتن در لیست خوب های  ارتش می توانید به قدرت دسترسی پیدا کنید.

اسد عمر، وزیر سابق فدرال و سیاستمدار بازنشسته با این تعبیر  موافق است و می‌گوید که سیاستمداران اغلب برای سرنگونی مخالفان خود دست به دامن ارتش شده‌اند.

سیستم خود مخالف مداخله نظامی نیست. سیاستمداران  سعی می‌کنند از ارتش برای تقویت موقعیت خود برای از گود بیرون انداختن رقبای خود استفاده کنند.

مفتاح اسماعیل هم می گوید که سیاستمداران اغلب در زمان قدرت مانند «دیکتاتورهای کوچک» رفتار می‌کنند. او می‌گوید: همین سیاستمداران  به مردم پاکستان نشان نداده‌اند که بهتر از ارتش هستند. آنها فرصت‌های زیادی در اختیار داشته اند اما از هیچکدام استفاده نکردند.

دولت های غیرنظامی در اواخر دهه 1980 و دهه 1990 زمانی که پاکستان از دیکتاتوری 11 ساله ژنرال ضیاءالحق نجات یافت، شکل گرفتند.  با این حال، طی 11 سال بعد، پاکستان چهار انتخابات را پشت سر گذاشت که همگی به اتهامات دستکاری، تقلب و دخالت نظامی آلوده بودند.  حزب مردم پاکستان (PPP) به رهبری بی نظیر بوتو در دو انتخابات (1988، 1993) پیروز شد، در حالی که حزب مسلم لیگ PMLN به رهبری نواز شریف در دو انتخابات دیگر (1990، 1997) پیروز شد. هیچ‌کدام از چهار دولت نتوانستند دوران تصدی خود را به دلیل  اتهام فساد گسترده، که حتی امروز هم همچنان دامنگیر دو حزب است، به پایان برسانند.

آخرین کودتای مستقیم نظامی در پاکستان در اکتبر 1999 رخ داد، زمانی که ژنرال پرویز مشرف، فرمانده وقت ارتش، دولت  را سرنگون کرد و نواز شریف، نخست وزیر وقت، را به زندان فرستاد.

در حالی که حکومت مشرف تا سال 2008 ادامه داشت، در این دوره سران حزب مردم و مسلم لیگ با یکدیگر تماس گرفتند و در مورد آنچه به عنوان یک سند برجسته، منشور دموکراسی، در سال 2006 نامیده شد، به توافق رسیدند.

بوتو و شریف علیرغم اینکه قبلاً یک رابطه متخاصم با یکدیگر داشتند، توافق کردند که «از طریق ابزارهای غیرقانونی یکدیگر را تضعیف نکنند» یا برای سرنگونی یک دولت یا به قدرت رسیدن به دنبال حمایت نظامی ارتش نباشند.

هنگامی که بوتو در جریان یک گردهمایی سیاسی در دسامبر 2007 ترور شد، حزب توسط شوهرش، آصف علی زرداری، تصاحب شد و حزب مردم  در انتخابات 2008 به قدرت رسید و حزب مسلم لیگ  به مقام دوم رسید.

زمانی که عمران خان و حزب او تحریک انصاف پاکستان در سال 2018 پیروز شد، منتقدان او ادعا کردند که ارتش برای خلاص شدن از شر شریف او را روی کار آورده است.  اما در نهایت تنش بین عمران خان و ارتش نیز افزایش یافت. او و دولتش در آوریل 2022 از طریق رای عدم اعتماد پارلمان از قدرت برکنار شدند. عمران خان ادعا می کند که برکناری او توطئه ایالات متحده بود که توسط ارتش پاکستان اجرایی شد.

تجارب شریف و اکنون عمران خان نشان می دهد که چرا سیاستمداران در پاکستان اغلب احساس می کنند که مجبورند خواسته های ارتش را رعایت کنند. یک روزنامه‌نگار مستقر در لاهور، می‌گوید: «اگر این کار را نکنند، با عواقبی مواجه می‌شوند که می‌تواند شامل زندان، محاکمه، کمپین‌های رسانه‌ای منفی و حتی قتل و ترور باشد.

نیلوفر صدیقی، نویسنده معتقد است که  با برگزاری انتخابات پیش رو ، سیاستمداران پاکستانی باید راه خود را برای «خروج از این نظام ترکیبی» تغییر دهند.

 او می‌گوید: «آنها باید متعهد به نظام انتخاباتی و مجموعه‌ای از قوانین منسجم باشند که بدون توجه به منافع کوتاه‌مدتی که با زیر پا گذاشتن این قوانین به دست می‌آورند، به آن پایبند باشند. با این حال، در بیشتر موارد، این اتفاق نیفتاده است. احزاب در پاکستان همچنان بر انگیزه سود فوری به قیمت سلامت درازمدت دموکراسی متمرکز هستند.

مفتاح اسماعیل که سابقه حضور در دولت های قبل را هم در کارنامه دارد  می گوید که نمی توان ارتش را نادیده گرفت : من هیچ راه حلی برای مشکلات کشورمان بدون دخالت نظامی نمی بینم.

عمر که در ماه نوامبر حزب تحریک انصاف را ترک کرد، همچنین با لزوم نشستن رهبران سیاسی در کنار هم و تعیین "قوانین بازی" موافق بود، اما او هم نسبت به وقوع چنین اتفاقی تردید داشت :  برای سیاستمداران ضروری است که دور هم جمع شوند، اما به نظر می رسد در حال حاضر فضایی برای آشتی وجود ندارد. آیا نواز شریف حاضر است بگوید: «من نمی‌توانم یک نظام دموکراتیک واقعی را بدون عمران خان اداره کنم؟» آیا عمران خان حاضر است همین را بگوید؟ متاسفانه، در حال حاضر، پاسخ منفی است.

 

منبع: جماران

کلیدواژه: انتخابات مجلس لیگ برتر طوفان الاقصی پاکستان نواز شریف عمران خان انتخابات مجلس لیگ برتر طوفان الاقصی حزب تحریک انصاف ارتش پاکستان عمران خان مسلم لیگ دولت ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۶۴۵۳۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شهری با ۱۷ گود مقدس/ پرحاشیه‌تر از فوتبال!

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: «ای سرو خوش‌بالای من، ای دلبر رعنای من؛ لعل لبت حلوای من، از من چرا رنجیده‌ای؟» وقتی غزل سعدی را می‌خواند چشم‌هایش را بسته و و از زیر دسته عینکش قطره‌های عرق سرازیر شده است. یک جور عمیق می‌خواند و کلمه به کلمه شعر سنگ تمام می‌گذارد که انگار شاعر شیرازی جایی در میان مهمانان انگشت شمار زورخانه «مالک اشتر» نشسته و تماشایش می‌کند.

آنجا که نشسته، بالای سرش چند زنگ دارد که هر از گاهی لابلای آواز، با دست راست تکان‌شان می‌دهد. انگشت‌هایش مثل یک جسم واحد از تمام بدنش عمل می‌کند و بدون مکث روی ضرب زورخانه رسماً می‌رقصد. ترکیب آنچه با انگشتانش می‌نوازد، صدایی که با آن می‌خواند و شعری که انتخاب کرده، به قدری به هم نشسته و با هم جور شده است که حواسی برای تماشای گود باقی نمی‌گذارد.

با احترام وارد شوید

«مالک اشتر» قدیمی‌ترین زورخانه میبد است. می‌گویند سال ۱۳۰۷ تأسیس شده است و چیزی نمانده که صد ساله شود. در محله مهرجد واقع شده است؛ کنار امامزاده خدیجه خاتون. اولین زورخانه میبد همین است. غیر از این یک زورخانه دیگر هم در این محله است که اهالی وقتی می‌خواهند آدرس بدهند می‌گویند: «پای قلعه مهرجد.»

اینترنت می‌گوید قدیمی‌ترین زورخانه ایران، زورخانه «پهلوان‌پور» در محله «حسن‌آباد» تهران است که سال ۱۳۰۴ افتتاح شده است. با این حساب، مالک اشتر اگر اولین نیست حتماً یکی از اولین‌ها و قدیمی‌ترین‌ها است.

کوچک‌ترین زورخانه شهر اینجاست. بازسازی شده اما سازه کهنه‌ای دارد. در ورودی‌اش چوبی است و روی آن یک بیت از «همای رحمت»، شعر معروف شهریار حک شده است: «برو ای گدای مسکین، در خانه علی زن. که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را».

برای عبور از در، مثل بسیاری از سازه‌های اصیل و قدیمی معماری ایرانی باید سر را خم کرد. اینطور هر کس بخواهد داخل زورخانه بیاید ناخودآگاه با سر پایین افتاده و با حالت احترام وارد می‌شود. بعد از یک فضای کوچک در چوبی دیگری است که به سالن بسیار کوچک و نقلی زورخانه ختم می‌شود. عکس‌های قدیمی روی دیوار هم موسفید شدن زورخانه را تأیید می‌کند.

گود کوچک؛ پهلوانان بزرگ

روبروی ورودی، «سَر دَم» است. جایگاهی چوبی و چند پله بلندمرتبه‌تر از سطح زمین. روی چوبش حک کرده‌اند: «عمر عالم خواهد آمد بر سر اما تا به حشر، مادر گیتی نخواهد زاد همتای تو را». دو مُرشد تکیه زده به ضرب‌هایشان آن بالا به نوبت آواز می‌خوانند و این پایین توی گود، ورزشکاران باستانی چرخ می‌زنند و میل‌های چوبی و کباده‌های آهنین را روی سرشان می‌چرخانند. گودِ هشت پَر، آن قدر کوچک است که به سختی جمع ده نفره را در خود جای داده است. اما همین گود کوچک، خاک شروع قهرمانان زیادی بوده است.

«پهلوانان قدیمی و خوب میبد همه اهل این زورخانه بودند چون قدیمی‌ترین است.» این را «محمد زارع مهرجردی» می‌گوید. همان جوان ۲۳ ساله‌ای که برای خواندن شعر سعدی از ریشه تک تک موهایش قطره‌های عرق سرازیر شده و با تمام وجود غزل می‌خواند و ضرب می‌نوازد.

همان اول حرف با خنده می‌گوید سرباز فراری است و می‌پرسد: «با لهجه خودمان حرف بزنم؟» بعد با لهجه میبدی که شباهت زیادی به لهجه یزدی دارد اما از آن کمی سخت‌تر است، نام کسانی را می‌برد که از اینجا شروع کرده‌اند. از خاک این گود تقریباً صد ساله: «سید مصطفی حسینی و حاج حسن کلانتر که در سطح کشور مطرح است از این زورخانه ورزش را شروع کرده است. محمدرضا آقایی هم همین مرشدی بود که کنارم دیدید. آقای آقایی بیش از مرشدی در زمینه آواز است، صدای درجه یکی دارد که آن را برای علی (ع) و راه علی (ع) گذاشته و در تو زورخانه در مدح امیرالمومنین می‌خواند.»

آقایی، با چشم‌هایی افتاده و سبیل پر پشت پشت بلندگوی زورخانه چهچهه می‌زد و محمد، جوانی که مرشدی را از او یاد گرفته کنارش حظ می‌برد. وقتی از سردم پایین آمد، سلام و علیک محترمانه‌ای کرد و خوش‌آمد گفت اما قبل از اینکه فرصتی برای گفت‌گو داشته باشیم، غیبش می‌زند. مرشد جوان می‌گوید: «او را گیر نمی‌آورید. روحیات خاصی دارد؛ متواضع و افتاده است و دنبال شناخته شدن اسمش نیست. اگر بود با صدایی که داشت خیلی زودتر از اینها معروف می‌شد.»

پهلوانی که برنگشت

میبد، زورخانه مثل مالک اشتر کم ندارد. اهالی اینجا با سری که بالا نگه‌ش می‌دارند می‌گویند شهرشان هفده زورخانه دارد که همگی فعال هستند و این آمار در کشور تقریباً مشابه و رقیبی ندارد. برای همین هم میبد معروف است به شهر زورخانه‌ها. سجاد می‌گوید: «مردم هم زورخانه را دوست دارند و زورخانه‌ها را فعال نگه داشته‌اند. نمی‌گذارند از تک و تا بیفتد؛ چه آنها که مویشان سفید شده چه آنها که هنوز پشت لب‌شان سبز نشده است؛ در هر سن و سالی دل به گود می‌بندند و گوش به ضرب می‌سپارند.»

«سجاد ذوالفقاری» جوان مودبی است که بعد از بیرون آمدن از گود، برای گفت‌وگو کردن هم از پیشکسوت خود رخصت می‌گیرد. «تهران به آن بزرگی فکر می‌کنم حدود ۹ زورخانه دارد که اکثرشان فعال نیستند اما میبد شهری کوچک با جمعیتی محدود هفده زورخانه دارد و همه‌شان فعال هستند.»

«ذوالفقار» صدایش می‌کنند. متولد ۷۸ است. حدوداً ۲۳ ساله. از سال ۹۰ لُنگش را بسته است؛ این اصطلاح را خودش استفاده می‌کند و بعد توضیح می‌دهد: «یعنی از سال ۹۰ ورزش زورخانه‌ای را شروع کردم؛ وقتی ۱۲ ساله بودم.»

می‌گوید گود را به ارث برده است. از پدرش و پدربزرگش؛ و البته از عموی شهیدش که او هم از باستانی‌کار بوده. شهید «محمود ذوالفقاری» که از همین زورخانه ورزش را شروع کرده و بعد که جنگ می‌شود خاک گود را می‌بوسد و رخصت می‌گیرد، راهی جبهه می‌شود و دیگر هرگز به گود مالک اشتر برنمی‌گردد.

مقدس، مثل مسجد!

«در میبد زورخانه برای مردم مقدس است. یک جورهایی مثل مسجد! برای همین مردم نسبت به حضور در زورخانه یا کمک به زورخانه ارزش و جایگاه خاصی قائل هستند.» سجاد تک به تک اسم محله‌های میبد را می‌برد و پشت سر هم یادآوری می‌کند که این شهر، زروخانه را زنده نگه داشته است و مردمش به این ورزش و ورزشکارانش احترام می‌گذارند.

«این ذات ورزش باستانی است. آقا خودشان گفتند که وقتی یک باستانی کار وارد گود می‌شود خاک گود را می‌بوسد، می‌خواهد از گود بیرون بیاید باز هم خاک گود را می‌بوسد؛ ایشان تاکید کردند گود تقدس دارد. مردم هم این تقدس را حفظ کرده‌اند.»

سالروز گرامیداشت این ورزش باستانی، خودش یک برگ مقدس از تاریخ اسلام است. روز مبارزه دلاورانه و جوانمردانه امام علی و شکست دشمن و سربلندی اسلام، روز «فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانه‌ای» نامیده شده است. این تاریخ قمری امسال مصادف با ۷ اردیبهشت ماه بود.

این ورزش باستانی در خیلی نقاط کشور به خاطره‌ها سپرده شده و حیاتش چندان رونق ندارد؛ اما اینجا در میبد شنیدن صدای ضرب زورخانه در کوچه پس‌کوچه‌های شهر عادی است. با این حال اینجا هم زور باشگاه‌های بدن‌سازی به زورخانه‌ها می‌چربد و نسبتاً بازار داغ‌تری دارند.

تو دیگر آدم قبل نیستی

سجاد می‌گوید: «زورخانه یک جورهایی دلی است. باید دل به گود بسته باشی تا برایش وقت بگذاری. حس و حال معنوی خاصی دارد که در باقی ورزش‌ها کمتر می‌توان پیدایش کرد. آداب خاصی هم دارد. وقتی یک نفر ورزش در زورخانه را شروع می‌کند یک پهلوان سراغش می‌رود و می‌گوید تو دیگر آدم قبل نیستی، مسؤولیت داری! بیرون از اینجا نباید کاری کنی که اسم زورخانه خراب شود!»

ادامه می‎‌دهد: «رسم دیگر این است که هنگام ورود به گود، فرد باید با پای راست وارد شود. اول خاک گود را بوسه بزند و بعد در جای خود بایستد. اینجا آداب پهلوانی حرف اول را می‌زند. آداب پهلوانی یعنی در اوج قدرت و زور بازو از خود گذشتگی داشته باشید و دیگران را درک کنید؛ مخصوصاً کوچکترها را؛ زیر پر و بال‌شان را بگیری و راه بزرگ شدن یادشان بدهی.»

خودش در طلوع جوانی است اما نگران کم‌رنگ شدن و گمنام شدن زورخانه در میان جوانان است: «جوان‌ها زیاد نمی‌شناسند اما قدیمی‌ترها اگر بدانند اهل زورخانه هستید ناخودآگاه احترام خاصی می‌گذارند. مردم نگاه مقدسی به گود دارند. می‌گویند خاک گود جای هر کسی نیست.»

پر حاشیه‌تر از فوتبال

گود زورخانه جایی است که به پیشکسوت اهمیت زیادی داده می‌شود و احترام به باتجربه‌ها، یک‌جورهایی حرف اول را می‌زند. این را در کمتر از ده دقیقه تماشای گود می‌توان فهمید. اگر قرار باشد وسط گود چرخ بزنند از فرد کوچک‌تر شروع می‌شود و به ترتیب سن این کار انجام می‌شود. اگر قرار باشد کباده بزنند، اول پیشکسوت کباده می‌زند و بعد به ترتیب سن افراد کم سن و سال‌تر. اگر قرار باشد وسیله‌ای را از کنار گود بردارند، یا وقتی بخواهند آن را سر جایش به ترتیب کسوت و تجربه این کار را انجام می‌دهند.

سجاد هم نکاتی را درباره آداب گود اضافه می‌کند: «داخل گود جایی که هر نفر می‌ایستد به سن و سالش و کسوت او برمی‌گردد. پیشکسوت سمت بالای گود و کوچک‌ترها پایین گود می‌ایستند. من که بیست ساله‌ام باید از کسی که پنجاه ساله یا چهل ساله است پایین‌تر بایستم و بچه‌های ده دوازده ساله از من پایین‌تر…»

اما محمد، مرشد جوان زورخانه درباره مرام و مسلک این روزهای ورزشکاران باستانی حرف‌های تند و تیزی می‌زند: «مسلک؟ اگر بگویم خیلی آن فضای مرام و مسلکی باقی نمانده اشکالی دارد؟ ببینید. به غیر از آداب و رسومی که دیگران از بیرون می‌بینند، مسائل دیگری هم در این ورزش دارد. خیلی حاشیه دارد. خیلی زیاد! شاید به مراتب بیشتر از فوتبال! هم از نظر فضای رقابتی هم از نظر رفتارهایی که بین جوان‌ترها و پیشکسوت‌ها اتفاق می‌افتد. شاید هر کسی این حرف‌ها را درباره زورخانه نگوید یا ترجیح دهد این مسائل گفته نشود ولی این دعواها اینجا در این ورزش باستانی هم وجود دارد.»

حرف‌های رک و پوست‌کنده‌اش را ادامه می‌دهد: «حتی دعوا بین پیشکسوت‌ها هم زیاد است. یکی می‌گوید من از نظر بدنی قوی‌ترم. آن یکی می‌گوید من سن بیشتری دارم؛ آن یکی می‌گوید من تجربه‌ام بیشتر است. دیگری می‌گوید من فلان مقام کشوری را دارم.»

از نگاه این مرشد جوان زیادی از الگوگیری‌های اخلاقی و پهلوانی باقی نمانده است: «متاسفانه زورخانه که روزگاری تقدسی داشت و دو بعد جسمی و معنوی را در بر می‌گرفت، کم کم به بقیه ورزش‌‎ها شبیه شده است. حتی گاهی حاشیه‌هایی برای آن اتفاق می‌افتد که اگر آن را به اسم امام علی گره چندان درست نیست. خیلی از رسومات کمرنگ شده و خیلی از آداب به گود زورخانه محدود شده است. یعنی ممکن است یک فرد بیرون از زورخانه رفتار پهلوانی را نداشته باشد.»

محمد با نفسی پر از تأسف می‌گوید: «اگر آن فرهنگ و مسلک پهلوانی زنده بود، شاهد خیلی از حاشیه‌ها نبودیم. من کسانی را می‌شناسم که اهل زورخانه هستند اما برای دعواهای محلی هم می‌روند و اعتقادی به آن مرام پهلوانی ندارند.»

گل‌ریزان، یادگار ورزش باستانی

با همه اینها زورخانه هنوز در نگاه جامعه تقدسی والا دارد؛ هرچند پشت گرده آن ناگفته‌هایی باشد. همین زروخانه کوچ در میبد، در روزهای کرونا بسته‌های معیشتی تأمین می‌کرد تا به خانواده‌هایی که در شرایط قرنطینه نمی‌توانستند درآمد داشته باشند کمک کرده باشد.

سنت گل‌ریزان که حتماً نامش را شنیده‌اید، اصالتش به زورخانه برمی‌گردد و بعد از گود زورخانه به جاهای دیگر مثل خیریه‌ها هم کشیده شده است. سجاد می‌گوید: «سنت این بوده که یک لنگ را کف گود پهن می‌کردند تا هم باستانی‌کارها و هم مهمانانی که برای تماشا می‌آمدند و بعضاً متمول بودند به اهل محل برای موضوعات مختلف کمک کنند.

زورخانه و روزش باستانی بارها و بارها توسط شخص رهبر انقلاب و اما خیمی (ره) به واسطه سنت‌های نیکو و ارزش‌های اخلاقی و اسلامی ارج نهاده شده است و حالا اگر آنچه محمد می‌گوید یک حقیقت ناپیدا از گود باشد، آنها که در دنیای ورزش باستانی شناخته شده‌اند و حرف‌شان شنیده می‌شود باید به فکر این باشند که این فرهنگ تاریخی و تاریخ فرهنگی را به موقع نجات دهند؛ پیش از آنکه دیر شده باشد.

کد خبر 6089761 زينب رجائی

دیگر خبرها

  • بازگشت بهروز افخمی کارگردان پرحاشیه ایران به آنتن تلویزیون
  • کلیپ| سعدآباد پرحاشیه
  • حواشی جدید و پرحاشیه سریال پایتخت
  • شهری با ۱۷ گود مقدس/ پرحاشیه‌تر از فوتبال!
  • کامنت پرحاشیه رضا کرمانشاهی: باخت پرسپولیس از برد تراکتور شیرین تر بود!
  • فقط این افراد می‌توانند در دور دوم انتخابات مجلس رأی دهند + جزئیات
  • چه کسانی می‌توانند در دور دوم انتخابات مجلس رأی دهند؟
  • چیز‌هایی که فکر نمی‌کنید به کبدتان آسیب بزنند
  • پاپ فرانسیس: جنگ غزه و اوکراین را متوقف کنید
  • سعدآباد پرحاشیه